هنر- تکتم بهاردوست: با اینکه در همه این سالها شما چه در سینما و چه در تلویزیون یا حتی تئاتر حضور داشتهاید، ولی آنطورکه انتظار میرود، دیده نشدهاید. چرا؟
دهه هفتاد دوره خوب و پرکاری برای من بود، اما فعالیت در زمینه نویسندگی و کارگردانی کمی مرا از بازیگری و جلوی چشم مردم بودن دورکرد و چیزیکه بیشتر به این دوری دامن زد، نقشهای عمدتاً بیخاصیت و غیرجذاب بود.
یک بازیگر با خواندن سناریو و نقش فوراً میفهمد که با بازی در آنکار در چه درجهای قرار میگیرد؛ آیا بالاتر میرود یا پائینتر. جدا از این، گاهی مشغول کارگردانی بودم و یا درپی نوشتن و دنبال ساخت کاری دویدن و البته اشتباه محاسبهکردن و بیتجربگی و از دست دادن زمان.
من بازی در هر نقشی را با نگاه به تواناییهای خودم انتخاب میکنم و درپی شاهکار نیستم. بهنظرم هیچ بازیگری چنین نیست. نقش باید امکانی برای بروز تواناییهای شما داشته باشد، وگرنه بدون فکر در هرکاری بازیکردن، شما را به پایین جدول میکشاند و بر اثر زیاد دیدهشدن، همان اندک تازگی و جذابیتتان هم از دست خواهد رفت. بازیگر گاهی جلوی صف است و گاهی میان و گاهی هم عقب. همه کموبیش درگذر زمان و آمدن نسلهای جوان و تروتازه، کهنه میشوند و ماندن و حفظ جایگاه نیاز به تجربه و خودسازی دارد. من زمانی تصمیم گرفتم تا میتوانم خودم را حفظ کنم تا روزی با نقش خوبی برگردم.
خوشبختانه این اتفاق افتاد و من خوشحالم. البته به کسی توصیه نمیکنم، چون هرکسی باید به شرایط و توانایی خودش فکر کند، اما توصیه میکنم که همه، مخصوصاً همکاران جوان من خود را سالم، و در جریان کار و مطالعه نگه دارند. من گذشته از اینها، سالها کلاسهای بازیگری داشتم و یاد میدادم و یاد میگرفتم.
در میان همه کارهای شما، سریالهای سمندون و پدرسالار و روزگار قریب از همه بارزتر و شناختهشدهترند. از حضورتان در این سه کار بگویید.
حضور در پدرسالار و درکنار طیفی از بازیگران خوب و متنوع، یک شانس بود. بازیگرانی حدوداً از سهنسل مختلف. آقای کشاورز و خانم نادره از یکنسل، پاکنیت و من و محمود جعفری نسل بعدی و کمند امیرسلیمانی و پرستو گلستانی، نسل بعد از ما! من به هرطرف نگاه میکردم، تجربه و لذت بود. آن دوره هشتماهه فیلمبرداری، بخش خاطرهانگیز و دوستداشتنی زندگی من است. از تکتک دوستان خاطرات خوبی دارم و یاد خانم نادره، شجاعزاده و خواجویی همیشه برایم گرامی است. فکر میکنم تمام آدمها و زوایای پدرسالار بهدلیل علاقه مردم و پخش مکرر آن در ذهن مردم حک شده است. پدرسالار حکایت از دورانی داشت که خانواده گسترده بود و گرما و شور و حرارت داشت، یا تصویری نوستالژیک از گذشتهای که همه درکنارهم و غمخوار یکدیگر بودند.
قبل از پدرسالار با دوستان دیگری مقدمات سمندون را فراهم میکردیم و بلافاصله بعد از پایان فیلمبرداری پدرسالار و شروع مونتاژ آن، ساخت سمندون را شروع کردیم و قبل از پخش پدرسالار از شبکه دو نشان داده شد! آن هم تجربهای بود برای من و خیلی از کودکان که متأسفانه مثل بسیاری از کارهای دیگر از ایندست متوقف شد. روزگار قریب هم کار بسیار دیدنی و مهمی بود؛ سریالی بسیار نزدیک به تاریخ واقعی کشور ما، کاری که از جهات مختلف میتواند مرجعی برای تحقیقات باشد. به هرحال آن هم یک اتفاق خوب برایم بود.
اجازه بدهید برویم سراغ فیلم سینمایی برادرم خسرو. فیلمنامه این فیلم چه ویژگیای برایتان داشت؟
فیلمنامه که براساس تجربه واقعی کارگردان و تحقیقات میدانیاش نوشته شده بود و بسیار قابللمس و جذاب بود، موقعیت دراماتیک، شخصیتهای چندبعدی، حرکتی درونی و درگیریهای حسی و فیزیکی و ظرایف بسیار داشت. بلافاصله پذیرفتم و بعد از مدتی گفتوگو با کارگردان، وارد کار شدم.
آیا در پرداختن به نقش خودتان بهجز فیلمنامه، از نمونه خارجی اینگونه آدمها هم بهره بردید؟
جدا از بحثهای طولانی با کارگردان و همکاران که بسیار روشنکننده و راهگشا بود، درمورد این نقش من بیشتر به تجربیات و دیدهها و خواندههایم تکیه کردم تا تحقیقات خاصی. این شخص یعنی ناصر دارای بیماری خاصی نیست. مردی است که زندگی منظم و خشک و بستهای دارد و بهنظر خودش به همسر و فرزندش کمک میکند که در رفاه باشند. او اجازه نمیدهد کسی چارچوب زندگی او را بههم بریزد، مثل اکثر آدمها. این خشونت اوست که قابلقبول نیست.
بازیگران باسابقهای مثل شما درطول این سالها خیلی راحتتر از آنچیزیکه باید، به کارگردانهای فیلم اولی اعتماد کردهاند. کار کردن با یک فیلم اولی چطور بود؟
وقتی صحبت از کارگردان فیلم اولی میشود، انگار او کسی است که تازه از گرد راه رسیده و هیچ اطلاعی از کار فیلمسازی ندارد! نه، چنین نیست. تقریباً همه کارگردانهای فیلم اولی سالها دستیاری کردهاند، با بازیگران و عوامل فیلم کار کردهاند، فیلمنامههایی نوشته و فیلمهای کوتاه ساخته و اهالی سینما آنها را میشناسند. مهم این است که چنین کارگردانی ارتباط سازندهای با همکاران پیشکسوت خود داشته باشد. برای من فیلم اول یا چندم مهم نیست. فیلمنامه، نقش و بعد دانش و تجربه کارگردان مهم است.
آیا برای ایفای نقشتان، بداههپردازی هم داشتهاید؟ بله، پلانها و سکانسهای بداهه داشتیم که در فیلم نیست، یا سکانسهایی با یک برداشت داشتیم که جزئیاتی در بداهه داشت، اما بهطورکلی نمیتوان صحبت از بداههسازی در این فیلم کرد، چون سناریوی کاملی داشت. به هرحال این شخصیت را من بازی کردم. این حاصل دریافت من از شخصیت ناصر بود. هر بازیگری تجربه و نگاه و سلیقه خودش را میآورد و در ارتباط با کارگردان به تفاهم و تعادل میرسد. من هم چنین بودم.
نظر شما